اهداف کلی دوره آموزش پیش دبستانی
1- پرورش قابلیتهای جسمانی و ذهنی، هماهنگ سازی ورشد مهارتهای حرکتی کودکان
2- کمک به رشد عاطفی کودکان ، افزایش حس اعتماد به نفس ، درک شرایط محیطی وتقویت درک زیبایی ها
3- فراهم ساختن زمینه ی علاقه و احساس شادی از مشارکت در فعالیت های گروهی
4- تقویت علاقه به ارزشهای دینی ، اخلاقی وهویت ملی
5- ایجاد رفتارهای مطلوب فردی و اجتماعی در کودکان متناسب با سن آنان
اهداف آموزش و پرورش ابتدایی تا قبل از سال 1320
پس از استقرار مشروطیت تا 1320شمسی ، نظام آموزشی کشور هدفهای چندان روشنی نداشت. قانون اساسی معارف، هدف از تاسیس مدارس ابتدایی را به طور کلی تربیت اخلاقی،علمی و بدنی کودکان قید کرده بود. شورای عالی فرهنگ آموزش و پرورش در سال 1319 ، اهداف رسمی برنامه آموزش دوره ابتدایی را به شرح زیر بیان نمود:
- پرورش کودک به نحوی که دارای بنیه سالم ، اخلاق پسندیده ، عادتهای نیک ، قضاوت صحیح ، نظم و ترتیب در فکر و بیان باشد.
- آموزش مقدماتی مطالبی که مورد احتیاج دانش آموز است . این اطلاعات باید به نحوی گزیده شوند که هم احتیاجات اولیه زندگانی دانش آموز را رفع کند و هم تربیت قوای دماغی و روحی کودک موثر باشد.
توجه به تاریخ خانواده با کتاب کودک و زندگی خانوادگی در نظام قدیم 1960 آغاز شد که برداشت و تفسیر آریس از خانواده در قرون وسطی بود. از نظر او در جامعه ی مدرن واحد های سنی از یکدیگر متمایز و مشخص شده اند و روابط همراه با الفتی که تا پیش از این وجود داشت دیگر در بین جوانان و سالخوردگان و حتی دو نسل متفاوت وجود ندارد. از نظر او در قرون وسطی " به محض آنکه کودک می توانست بدون کمک و مراقبت مستمر مادر خود زندگی کند به جامعه ی بزرگترها تعلق پیدا می کرد و از طرفی کودکی که هنوز به این نوع مراقبت ها نیاز داشت نوزادی که هنوز مهارت های جسمی و ذهنی لازم را کسب نکرده بود تا بتواند روی پای خود بایستد با بی تفاوتی از طرف بزرگترها روبرو می شد. آریس از این موضوع نتیجه می گیرد که پدر و مادر های قرون وسطی آگاهی از ماهیت خاص کودکی نداشته اند و غیر از مشارکت در زندگی بزرگترها هیچگونه برنامه ی مدونی برای پرورش کودکان در کار نبوده است.
در سراسر قرون وسطی این وضع به طور تاریخی در حال دگر گون شدن بود و مفهومی به اسم کودکی رفته رفته شروع به ظاهر شدن کرد. برای نخستین بار گرایشی به وجود آمد که آنچه به عنوان مشخصه ی کودکی به حساب می آمد در آثار نقاشان دیده شد و در قرون هفدهم و هجدهم مورد تایید قرار گرفت.و پس از آن طرز فکر مردم درباره ی نخستین سالهای زندگی به دو صورت تغییر یافت 1- بزرگترها توجه بیشتری به کودکان کردند 2- تلقی کودکی از طریق سن مدرسه رفتن به فراتر از طفولیت رسید و حتی نوجوانی را نیز در بر گرفت.