گنجینه

مهم بودن خوب است ولی ، خوب بودن مهمتر است

گنجینه

مهم بودن خوب است ولی ، خوب بودن مهمتر است

به نام حق
از اینکه از وبلاگ بنده بازدید کردید تشکر می کنم و امیدوارم به آنجه که در نظر داشتید رسیده باشید.
خوشحال می شوم از نظرات ، انتقادات و پیشنهادات شما عزیزان بهره مند گردم.
التماس دعا...

آخرین نظرات

جان لاک

زندگی

جان لاک در 29 آگوست 1632 در نزدیکی بریستول متولد شد. پدرش کارمند دادگاه بود. لاک در پانزده سالگی وارد مدرسه‌ی مشهور «وست مینستر» شد و در آنجا با روح طرفداری از سلطنت آموزش دید. این ایام همزمان بود با یکی از پر التهاب ترین و تنش زاترین دهه‌های قرن هفدهم در انگلستان، یعنی دوره‌ی جنگهای داخلی در این کشور، جنگ میان نیروهای طرفدار محدود کردن سلطنت مطلقه به نفع اقتدار پارلمان از یکطرف و دربار و در رأس آن پادشاه از طرف دیگر
با اعدام کارل اول در سال ١٦٤٩، سلطنت در انگلستان از بین رفت و این کشور به جمهوری تبدیل گردید. پیامد این رویداد مهم اما، نه گشایش فضای سیاسی که دیکتاتوری ٩ ساله‌ی کرومول Cromwell بود. در سال ١٦٥١، «لویاتان»، مهمترین اثر سیاسی تامس‌هابس (توماس‌هابز) Thomas Hobbes در لندن منتشر گردید. اگر چه جان لاک بعدها همواره منکر تأثیرپذیری از این اثر شد، اما در رساله‌های معروف سیاسی او درباره‌ی حکومت (٤)، تأثیر ایده‌های‌هابسی و همزمان مخالفت آشکار با تزهای او، غیر قابل انکار است. 


لاک در بیست سالگی وارد کالج مشهور کلیسای مسیحی آکسفورد شد که در دوره‌ی جنگ داخلی نسبت به سلطنت وفادار بود. نظام آموزشی در این کالج همچنان قرون وسطایی و روح حاکم بر آن ارسطویی بود، امری که با ذهن کاوشگر و پرسنده‌ی جان لاک سازگاری نداشت. برنامه‌ی درسی، پیش از هر چیز منطق، متافیزیک و زبانهای کلاسیک را دربر می‌گرفت. لاک در ادامه‌ی تحصیلات خود، به دانشهای طبیعی روی آورد و بر خلاف روش معمول کلاسیک، روشهای تجربی (آمپریک) را در این گستره ترجیح می‌داد. 
همزمان با مرگ کرومول و برچیده شدن بساط دیکتاتوری او در سال ١٦٥٨، جان لاک به مقام استادی رسید. در سال ١٦٦٠ سلطنت مطلقه در انگلستان احیا و کارل دوم (استیوارت) پادشاه شد. دو سال پس از این رویداد، جان لاک به مقام استادی فلسفه و نیز سخنوری ( Rhetorik) در آکسفورد رسید. مقارن همین ایام با لرد اشلی (شفتزبری) Shaftesbury یکی از سیاستمدارانی که در جریان جنگ داخلی انگلستان در مقابله با سلطنت مطلقه جانب پارلمان را گرفته بود، آشنا شد و دوستی آن دو تا پایان عمر ادامه یافت. شفتزبری پس از بازسازی سلطنت در انگلستان نیز همچنان از پیشگامان پیکار در راه تساهل مذهبی و آزادیهای شهروندی باقی ماند....

او در سال ١٦٦٧ جان لاک را به عنوان پزشگ خانوادگی استخدام و به خانه‌ی خود در لندن دعوت کرد و از این پس فرصت کافی در اختیار لاک قرار گرفت، تا خود را یکسره وقف فلسفه و پزشگی نماید. در عین حال پای لاک از این طریق به محافل سیاسی لندن کشیده شد. تیزهوشی سیاسی و دانش عمیق جان لاک، به زودی او را به مشاور سیاسی محافل دیپلماتیک تبدیل کرد. در همین ایام جان لاک طرح سیاسی خود را تحت عنوان «جستاری (نامه ای) در باب تساهل» (٥) به رشته‌ی تحریر درآورد که در آن به موازات مطالبه‌ی صریح آزادی و شکیبایی مذهبی و جدایی دین از دولت، فلسفه‌ی سیاسی او نیز شالوده ریزی شده است. این نوشته نیز مانند سایر آثار جان لاک، پس از پیروزی انقلاب انگلستان (١٦٨٨) منتشر گشت. 
پس از بازسازی سلطنت مطلقه، در دوره‌ی کوتاهی، فضای سیاسی انگلستان بازتر شد و طی همین دوره بود که لاک از طریق نفوذ لرد شفتزبری مدتی به مقام منشی دولتی در امور کلیسا و سپس امور تجاری رسید. در سال ١٦٨٢ لرد شفتزبری به جرم توطئه علیه کارل دوم (استیوارت) پادشاه انگلستان تحت پیگرد قرار گرفت و به ناچار به هلند گریخت. جان لاک نیز که به همراه او به مهاجرت هلند رفته بود، در آن کشور کار نگارش مهمترین اثر سیاسی خود را تحت عنوان «دو رساله درباره‌ی حکومت» (٦) آغاز کرد و به پایان رسانید.

رساله‌ی اول پاسخی است انتقادی به نوشته‌ی «رابرت فیلمر» Sir Robert Filmer تحت عنوان «پدرسالار یا قدرت طبیعی پادشاهان» (٧) که در آن تلاش شده بود، توجیهی برای مشروعیت آسمانی سلطنت مطلقه فراهم‌اید و پادشاه وارث قانونی حضرت آدم جلوه گر شود. لاک در نخستین رساله‌ی خود، دیدگاههای مطروحه در این اثر را با قلمی شیوا به نقدی کوبنده کشید، بطوریکه بسیاری از صاحب نظران و تاریخدانان فلسفه امروز معتقدند که نام «فیلمر» تنها از طریق نقد جذاب و پر کشش لاک در رساله‌ی اول، در تاریخ به یادگار مانده است. اما در عین حال بسیاری از شارحان آثار لاک، این دو رساله را پاسخی روشن و بنیادین به‌هابس و اندیشه‌ی او در توجیه قدرت مطلقه قلمداد می‌کنند.
بر رسی آرا و اندیشه های جان لاک:

اعتبار حواس و نظریه لوح و یا صفحه  سپید ذهن:

یکی از جریانهای که به شدت بر عقاید تربیتی این دوران اثر گذاشت فلسفه ی مبتنی بر اعتبار حواس جان لاک بود.او با رد نظریه اصالت طینت پلید انسان نظریه اصالت طینت پاک انسان را مطرح کرد.او که با نظریه  لوح و صفحه سپید ذهن کودک از شهرت بسیاری برخوردار گشت اعتقاد داشت که ذهن به منزله ی لوح و یا صفحه سپیدی است که با تماس با دنیای خارج نقش میپذیرد و در واقع احساس نقطه ی عزیمت برای پیدایش هرگونه تصویر ذهنی است. در این باره می گوید : تصور میکنم که ذهن کودک مانند آب که دستخوش جریا ن می گردد ، به آسانی به هر مسیر در حرکت است.(براون و ادواردز،1972،ص37).و ایجاد هر تصوری با احساس آغاز میشود ،مفاهیم و بالطبع دانش جز از راه ادراکاتی که از راه حواس به ما رسیده و به مرور ورزیده شده باشند حاصل نتواند شد.(شاتو،1355،ص140).

بنابر این او اعتقاد داشت که اگر کودک تجربیات مناسبی دریافت دارد ، قادر است خویشتن را بسازد او دراین بباره والدین و معلمان را اندرز می داد که کودک را دقیقاً مورد مطالعه قرار دهند و به خصوصیات اخلاقی و تغییرات خلقی او توجه کنند،به علایق و تواناییهای ذاتی او توجه داشته باشند و طرحی آموزشی بر اساس شناخت وی بنا نهند.

تعلیم و تربیت جسمانی:

سر آغاز کتاب لاک را جمله ی عقل سالم در بدن سالم است تشکیل میدهد (طوسی ،1354،ص133).

او میگوید هرچه جسم و بدن انسان قادر به تحمل سختی ها گردد به همان نسبت نیز فکر و عقل ذهن او آمادگی پیدا میکند. لاک چند ساعت خواب را برای استراحت و ترمیم قوای طفل ضروری می داند و معتقد است که اطفال طبعاً برای دویدن،خواندن،فریاد کشیدن و جست و خیز کردن آفریده شده اند و نمیتوان آنان را در اتاق های دربسته زندانی کرد،بنابراین باید آنان را در تمرینات بدنی آزاد گذارد و در مقابل اجازه داد به حد کافی استراحت کنند.(شاوارده،51،ص60).

یادگیری از طریق تشکیل عادات:

جان لاک عقیده دارد که کودکان را نمیتوان از طریق دیکته کردن قوانین و مقررات خشک آموزش داد زیرا در این صورت مطلب به سادگی از حافظه شان رخت بر میبندد و فراموششان میگردد و انجام آنچه برای کودکان ضرورتش تشخیص داده میشود لزوماًباید از طریق تمرینات شکل داده شود.تمرین ومرور بر ضرورتهاست که باعث تشکیل عادات در کودک می شود و البته عادات خوب در دوران اولیه زندگی شکل می گیرند و در اینجا توجه به احتیاط کردن در دو مورد را شرط عقل می داند:

تشکیل و رشد عادات در کودک باید از طریق تمرین و تکرار صورت گیرد.این کار را می توان از طریق کلمات محبت آمیز و نصایح و پندهای ظریف و جالب صورت داد و اگر چنانچه آنها را برای فراموش کردن یاد گرفته هایشان مورد سرزنش و انتقاد قرار دهیم و یا با برخوردهای خشونت آمیز روح آنها را جریحه دار نماییم،کودکان احساس گناه می کنند،گویی که عمدا مرتکب خطایی شده اند و در نتیجه یادگیری صورت می پذیرد.

 عدم اجبار و تحمیل در یادگیری

او معتقد است که در یادگیری کودکان نباید تحمیل و اجبار روا داشت زیرا یلدگیری تحمیلی برای کودک به صورت تکلیفی شاق و خستگی آور در می آید و اگر چیزی به اجبار یاد گرفته شود،ذهن از پذیرش آن سر باز می زند و یادگیری ملال آور می شود.در تربیت اخلاقی نیز این نوع اجبار را نمی پسندد و می گوید:

مناسب نیست که فکر و وظیفه و تکلیف در تربیت اخلاقی کودک راه یابد.زیرا همه چیزهایی که بدین صورت پیشنهاد می شوند به زودی نامطبوع و کسل کننده می شوند.اگر از این اصل غلط که می توان دانش آموز را به فرا گرفتن آنچه دلخواه ماست،مجبور نمود،آغاز نماییم به هیچ هدفی نخواهیم رسید.به عکس،باید قبل از هر چیز به او تفهیم کرد قصد ما عنایتی خاص نسبت به اوست و در حقیقت آموختن نوعی سرگرمی است.یک لذت واقعی است که برخورداری از آن شایستگی می خواهد.

آموزش از طریق بازی:

لاک،در تعلیم و تربیت خردسالان معتقد به اصل بازی است و توصیه می کند که باید چندین اسباب بازی آموزند در اختیار کودک گذاشته شود تا ضمن آن که آنها را آزادانه دستکاری می کنند،به تدریج ابتدا الفبا و سپس املا را یاد بگیرد.وی همچنین سعی کرد تا چگونگی خواندن را از صورت خشک و یکنواخت زمان خویش خارج سازد و به صورت تفریح و سرگرمی در آورد.

به این ترتیب مکعب های کوچکی ساخت که در هر طرف آنها یکی از حروف الفبا نوشته شده بود و توصیه می کرد که نخست حروف کوچک و بزرگ را به شاگرد بیاموزند سپس او را آزاد بگذارند که با این مکعب ها بازی کند و با آنها کلمات یا حتی عباراتی بسازد.در چنین صورتی است که انگشتان کودک به فعالیت واداشته می شوند و افق دید او توسعه پیدا می کند و قوای فکری او پرورش می یلبد.

او که نقطه شروع و تنها آمادگی با ارزش برای شروع خواندن را بازی می داند،معتقد است،نوشتن نیز به همین روش صورت می پذیرد.وی کتابهای مصور و سرگرم کننده از قبیل افسانه های ازوپ را برای کودکان پیشنهاد نموده است.زیرا این نوع خواندنیها را جهت برانگیختن قوه ابداع و ابتکار کودک مناسب می داند.

تربیت اخلاقی از طریق استدلال و برهان:

وی می گوید:یکی از بزرگترین اشتباهاتی که در طرز تربیت فرزندان به وسیله والدین مشاهده کرده ام این است که کودکان را در زمان مشخص و معد معین یعنی در زمانی که فکر و ذهن کودک هنوز مطیع انضباط و دستورات نشده است و برای استدلال نرم و قابل انعطاف می باشد،آموزش نمی دهند.والدین ذاتا به فرزندان خود عشق می ورزند،ولی اگر در طرز رفتارشان نسبت به کودک استدلال و منطق حکمفرما نباشد،بسیار مستعدند که به محبت صرف تن در دهند.

شکی نیست که والدین به کودکان خود علاقه مندند و این دوست داشتن وظیفه آنهاست ولی چنانچه در این رابطه استدلال و منطق نباشد،اغلب اوقات فقط حاصل اشتباهات خود را به کودکانشان منتقل می کنند،و در واقع آنچه صورت می گیرد تکرار اشتباهات خودشان  است.

 جلب توجه و دقت شاگرد در فرایند یادگیری و اصل سودمندی در آموزش:

لاک،جلب توجه و دقت شاگردان را یکی از مهارتهای معلم در جریان یادگیری می داند و معتقد است که تنها در سایه ی جلب توجه و دقت شاگردان است که می تواند قابلیتها و تواناییهای فراگیر را به سرعت پیش ببرد. بدون چنین توجهی ، زحمتهایش تقریباً بدون نتیجه و یا ناچیز خواهد ماند.برای کسب چنین توجهی ،معلم باید سعی نماید که کودک را تا حد امکان به درک و شناخت مزایا و سودمندی آنچه مورد آموزش است واقف نماید.باید بگذاریم کودک خود مشاهده گر موفقیتها و یادگیریهایش باشد.بگذارید مشاهده نماید که چگونه توانسته کاری انجام دهد که قبلاً از انجام آن عاجز بوده است تا بدین طریق سودمندی کارهایش پی ببرد و همین امر سبب قدرت و برتری واقعی در او نسبت به دیگران خواهد شد، (براون و ادواردز1972،ص39).

لاک در مورد انتخاب مواد درسی نیز معتقد به رعایت اصل سودمندی است،آموزش ریاضیات را به خاطر این که انسان را موجودی منطقی و معقول بار می آورد سودمند می داند و موسیقی را به سبب آن که وقت فراوانی تلف میکند محکوم میکند.(طوسی،1354،ص134)

محبت و احترام به کودک:

لاک،تنها راه نفوذ به فکر و ذهن کودک را نشان دادن علاقه و مهر و محبت واقعی نسبت به او میداند و این نوع مهرورزی را در محیط آموزش لازم میشمارد.

او معتقد است که خوش طبعی و مهربانی در آموزش باید به طریقی ظریف اعمال شود تا کودک احساس نماید که دوستش داریم و چیزی به جز خیر صلاح او انجام نمیدهیم.وی برای کودک همان گونه که هست ،احترام و شخصیت قایل است و می گوید باید این موجود کوچک را درک کرد ، او را دوست داشت و برایش احترام قایل شد.(شاوارده،1351،ص62).

 منبع:

- http://www.zendagi.com

  • علی اکبر رستمی

نظرات  (۱)

سلام.
با "فراق کربلا سوزانده جانم را"  به روزیم...
چند خط دلنوشته و یه شعر کوتاهه

منتظر حضور شما و نظرات زیباتون در مورد این مطلب هستم...

التماس دعای فراوان

یا علی مدد
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی